![]() |
حمید مصدق |
چه کسی میخواهد
من و تو ما نشویم
خانهاش ویران باد!
من اگر ما نشوم، تنهایم
تو اگر ما نشوی
خویشتنی.
از کجا که من و تو
شور یکپارچگی را در شرق
باز برپا نکنیم
از کجا که من و تو
مشت رسوایان را وا نکنیم!
من اگر برخیزم
تو اگر برخیزی
همه برمیخیزند.
من اگر بنشینم
تو اگر بنشینی
چه کسی برخیزد؟
چه کسی با دشمن بستیزد؟
دشتها نام تو را میگویند
کوهها شعر مرا میخوانند.
کوه باید شد و ماند
رود باید شد و رفت
دشت باید شد و خواند
... ... ... ... ... ... ... ... ... ...
حرف را باید زد
درد را باید گفت
... ... ... ... ... ... ... ... ... .
من اگر برخیزم
تو اگر برخیزی
همه برمیخیزند“
من و تو ما نشویم
خانهاش ویران باد!
من اگر ما نشوم، تنهایم
تو اگر ما نشوی
خویشتنی.
از کجا که من و تو
شور یکپارچگی را در شرق
باز برپا نکنیم
از کجا که من و تو
مشت رسوایان را وا نکنیم!
من اگر برخیزم
تو اگر برخیزی
همه برمیخیزند.
من اگر بنشینم
تو اگر بنشینی
چه کسی برخیزد؟
چه کسی با دشمن بستیزد؟
دشتها نام تو را میگویند
کوهها شعر مرا میخوانند.
کوه باید شد و ماند
رود باید شد و رفت
دشت باید شد و خواند
... ... ... ... ... ... ... ... ... ...
حرف را باید زد
درد را باید گفت
... ... ... ... ... ... ... ... ... .
من اگر برخیزم
تو اگر برخیزی
همه برمیخیزند“
(از کتاب آبی، خاکستری، سیاه)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر